سومین جلسه اولیا با معلم
دیروز از اداره مستقیم اومدم مدرسه چون ساعت ٤ جلسه داشتیم و شما رفتین نمازخونه و ما مادرها جای شما رو نیمکتا نشستیم.
حرف " ای " و حرف " اِ " به گفته خانومتون از حروف سختیه که بچه ها زیاد توش اشتباه می کنن ، تو جلسه به ما مادرا هم مثل شما بچه ها اونا رو توضيح داد كه بتونيم تو خونه كمكتون كنيم و دیروز شما حرف " ای " رو یاد گرفتین که چهار شکل داره
کمی صحبت در مورد نظم و انظباط بچه ها ، كار در منزلها ، مشق شب ، ديكته شب و ....
آخر سر هم برنامه ريزي براي شب يلدا در كلاس كه چطور برگزار بشه
قرار شد از مادرا پول نگيرن در عوض هر كس خودش هر چي مي خواد ( آجيل، ميوه، كيك، هندوانه ،و ... ) درست كنه و بياره براي جشن
منم يهويي به سرم زد براي جشن يلداتون سالاد ماكاروني درست كنم چون حدس ميزنم همه بچه ها مثل خودت اين سالاد رو دوست دارن
( جو گير شدم و خودم اين كارو قبول كردم ولي بعد تقويمو نگاه كردمو ديدم 4 شنبه است و من سركارم و تازه تو كلاس 35 نفرين و كارم يه خورده سخته)
ولي ديگه چه ميشه كرد بايد اون روزو مرخصي بگيرم و سنگ تموم بزارم
يه تعدادي از مادرا هر كدوم يه كاري رو قبول كردن و مطمئنم يلداي امسال تو كلاس اول خيلي بهت خوش ميگذره و جشن خوبي ميشه
وقتي جلسه تموم شد باهم اومديم خونه تازه به شما غذاي نذري هم داده بودن ( عدس پلو ) و تا اومدي پيشم گفتي : مامان به تو نميدما
منم گفتم : نه نمي خوام همشو خودت بخور
ولي تو خونه به منم تعارف كردي و منم چند قاشقي خوردم
تو مدت جلسه ناظم شما رو برده بود آزمايشگاه مدرسه و تو از ماكت گوش انسان كه مثل اينكه برقي بوده و چراغ داشته و با شنيدن صدا ،مسير شنيدن در گوش چراغهاش روشن ميشده ، خيلي خوشت اومده بود و با هيجان تعريف ميكردي