دندونت افتاد
دیروز با دندونی که لق بود اونقدر ور رفتي كه بالاخره خون ازش راه افتاد ولي خيلي شل شده از مامان جميله خواستي كه برات بكشه ولي اونم مثل من دلش نيومد و تو ميگفتي چقدر مامان جميله ترسوئه بعد از ظهر نخوابيدي و همش سي دي تماشا كردي براي همين هم شامي رو كه سفارش داده بودي نخوردي ( ماكاروني ) و خوابت برد.
امروز صبح بابا دندونتو كشيد حالا دو تا دندون جلوي بالا رو نداري عكس گرفتم وقت كردم برات ميذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی