يك روز خوب
يه روز بد يادته ، يه روز خوب در پي داشت و البته اميدوارم روزهاي خوب در پي داشته باشه
چهارشنبه كه از اداره اومدم خونه ماماني اينا دنبالت خواب بودي ( يه كار خوب ) مشقات رو هم نوشته بودي ( يه كار خوب ) ماماني گفت رفته اتاق عمه و در رو هم بسته و نشسته مشقاشو نوشته اونقدر تميز نوشته بودي كه من فكر كردم سر كلاس نوشتي
خيلي ازت راضي بودم و همش تعريفتو كردم و تشويقت كردم كه هميشه همينطور باشي
تجربه شخصي : بچه اي كه موقع مشق نوشتن خيلي ادا ميده اگه يه روز بدون تكليف بره مدرسه از روز بعد خودش ميفهمه مشق ننوشتن يعني چي و به جاي اينكه ما مامانا حرص بخوريم خودش حرص درسشو مي زنه و اين خيلي بهتره
تعطيلات فقط باهات صداها و رياضي كار كردم و از بابت مشقات خيالم راحت بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی