عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

عسلای مامان

رادمان کلاس دومی شد

1391/7/2 10:19
نویسنده : مامان
467 بازدید
اشتراک گذاری

وای که چقدر زود تابستون تموم شد هنوز باورم نمیشه که تعطیلات تموم شده و باید بری مدرسه ولی خودت خیلی خوشحالی و این روزهای آخر همش میگی آخ جون بازم مدرسه

با خاله مینا رفتیم و برای تو و محدثه چیزهایی که لازم داشتین خریدیم .  برات کیف - مداد- پاک کن - دفتر و ... خریدم . عاشق لوازم التحریر هستم و از خریدشون لذت می برم البته باید بگم که قیمتها خیلی بالا بود و کمی از این لذت می کاست. ناراحت

5 شنبه عقد عمه نسیم بود . ما هم از صبح آماده شدیم و رفتیم محضر و بعد خونه مامانی و تا آخر شب اونجا بودیم البته جشن اصلی به احتمال زیاد آبان ماهه لبخند

جمعه مامانی خانواده آقا داماد رو شام دعوت کرده بود و چون می دونستم که دیر بر می گردیم وسایلتو آماده کردم و کیفتو بستم و با خودمون بردیم اونجا تا تو شب رو همونجا بخوابی که فرداش بری مدرسه

هفته اول ظهری هستی در ضمن امسال برات سرویس نگرفتیم و قراره خودت بری مدرسه آخه مدرسه به خونه مامانی اینا خیلی نزدیکه - البته خودت که با این موضوع مشکلی نداری و تازه کلی هم ذوق می کنی

متاسفانه با اینکه خیلی دلم می خواست روز اول خودم ببرمت ولی نشد چون کارم زیاد بود و رئیسم مرخصی نداد و مامانی زحمت کشیده بود و از زیر قرآن ردت کرده بود و تو رو تا مدرسه برده بود و وقتی کلاس بندی شدی برگشته بود خونه

از اداره یک راست اومدم مدرسه چون خیلی دلم می خواست بدونم کلاس کدوم معلم هستی و از بچه های پارسال کدومشون تو کلاستون هستن

شانس آوردم که تازه زنگ تفریحتون تموم شده بود و رفته بودین کلاس و معلمتون سر کلاس نبود اومدم تو کلاس و دیدم پسر گلم میز دوم نشسته و اصلن حواست به من نبود بقیه بچه ها منو که دیدن برپا دادن و فکر کردن که منم یکی از معلمای مدرسه هستم اومدم پیشت و کمی با هم صحبت کردیم و معلم که اومد با ایشون هم آشنا شدم و برگشتم حیاط و با مادرای همکلاسیهای سال گذشته کلی حرف زدیم تا اینکه زنگ خورد و با هم برگشتیم خونه

خدا رو شکر از سه تا معلم کلاس دوم بیشتر از همه از خانم گرجی تعریف می کردن که معلم کلاس شماست و خیلی خیالم راحت شد- 9 تا از همکلاسیهای پارسالت هم تو کلاس شما هستن

کتابهاتون رو داده بودن - یه نقاشی کشیده بودی و خانم گرجی سه خطی هم دیکته گفته بود البته بدون نمره-

شب تو خونه گفتی چرا اومدی کلاسمون - منم گفتم دوست داشتم پسرمو روز اول مدرسه و سر کلاس ببینم  مگه بده ؟ گفتی نه ولی چرا با بچه های دیگه شوخی میکنی ( آخه کمی سر به سر بچه ها گذاشتم وقتی منو با معلم اشتباه گرفته بودن و آقا پسرمون از این موضوع ناراحت شده بود )

کلاس دوم- دیوار بیرونی مدرسه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

وحیده مامان پارسا
9 مهر 91 10:41
مبارک باشه کلاس دومی...امیدوارم سال خوبی داشته باشی


ممنون وحيده جان ان شاء الله پارساي گل و باهوش هم سال خوب و پر از موفقيتي رو پيش رو داشته باشه.
وحیده مامان پارسا
9 مهر 91 10:43
جالبه پسر بچه ها انگار همشون اینطوری هستند....البته به نظر من بحث غیرت و این چیزها نبوده.ازش دلیلش رو بپرس


منم همين نظرو دارم البته فقط مربوط به مدرسه و كلاس نميشه حتي با حرف زدن من با بچه هاي غريبه ديگه هم مشكل داره فكر خوبيه تا حالا در اين مورد كنجكاو نشدم و ازش دقيق سوال نكردم - ممنون
بهار مامان ملیکا
10 مهر 91 8:05
رادمان جان کلاس دوم رفتنت مبارک باشه
ان شا الله دانشگاه رفتنت خاله جون

امیدوارم تو مثل ملیکای من تو مشق نوشتن زیاد اذیت نکنی باشه پسر گلم
قربون غیرتت هم بشم
موفق باشی


مرسي عزيزم
نه بهار جان رادمان موقع انجام تكاليفش زياد اذيت نميكنه فقط اينكه خيلي چيزا رو از ياد برده منو ناراحت ميكنه