مامان آذر میاد خونمون
امروز مامان آذر میاد خونمون اسباب کشیمون نزدیکه و خیلی کار دارم می خواد بهم کمک کنه این روزا خیلی فکرم مشغوله و از یه طرف جابجاییمون از یه طرف مدرسه رفتن تو از یه طرف شروع ترم دانشگاه خودم هیچ کاری انجام ندادم
خلاصه که دیشب بهت گفتم مهمون داریم و تو خیلی خوشحال شدی البته بهت نگفتم که قرار گذاشتیم با مامان آذر تا با هم بیاییم خونه - گفتم اگه بهت بگم ظهر نمی خوابی و منتظر میمونی
قرار شد کیف مدرسه ات رو هم مامان آذر بخره کادوی کلاس اول رفتنت خاله هم برات عروسک بن تنو خریده که خودت سفارش داده بودی موندم خودم برات چی بخرم مدتی به کانون نرفتم تو فکرم که یه روز از اداره برم و برات چند تا بازی فکری بخرم که از این به بعد که هوا سرده و بیرون نمی ری تو خونه سرت گرم باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی