تفريح و خريد
مامان آذر اومد خونمون و برات يه كيف با طرح بن تن كادو آورد به مناسبت مدرسه رفتنت تو كلي ذوق كردي حتي امروز هم مي خواستي ببريش مهد كه من نذاشتم و با قهر و ناراحتي رفتي مهد - حالا فردا ميدم مي بريش تا به دوستات نشونش بدي- خلاصه دو روزي كه ماماني خونمون بود كلي باهاش بازي كردي و كشتي گرفتي و وقتي مي خواست بره گفتي حالا حوصلم سر ميره و ناراحت بودي
با ماماني رفتيم پارك و خوش گذرونديم و از اونجا هم رفتيم فروشگاه و برات دفتر مشق و دفتر نقاشي گرفتم و كمي خريد كرديم و باب اومد دنبالمون و با هم برگشتيم خونه
راستي عمه نسيم از شيراز برگشت ولي با عمو رضااينا شبونه رفتن شمال كه تو از اين بابت هم كلي ناراحت شدي و مجبور شديم كه بهت كمي دروغ بگيم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی