روز آخر مهد كودك
عسل مامان ، امروز تا بعداز ظهر ميموني مهد تا خودم بيام دنبالت چون ماماني قراره بره قم البته خودمم بدم نميومد امروز بيام مهد و مربي و بچه ها رو ببينم آخه عزيزم امروز روز آخريه كه تو رفتي مهد كودك - وقتي بهت ميگيم ديگه نميري مهد ، ناراحت ميشي و ميگي نمي خوام برم مدرسه وقتي بهت گفتم مي خواي بي سواد بموني؟ گفتي نه مي خوام تو مهد درس بخونم .
منم وقتي كه فكر ميكنم ديگه نمي ري مهد و دوستاتو نميبيني دلم يه جوري ميشه و مثل تو منم دلهره و اظطراب دارم ولي اصلا به روم نميارم و تو رو دلداري ميدم و از مدرسه و فايده هاشو و دوستاي جديد برات تعريف ميكنم.
الآن كه فكر ميكنم ، امكان داره بعد از ظهر موقع خداحافظي تو مهد گريه ام بگيره
بعد از ظهر هم بايد لباساتو آماده كنيم براي فردا و جشن شكوفه ها ، كلي كار دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی