سر به هوا
دیروز اومدم جلوی مدرسه دنبالت هر چی منتظر موندم دیدم که پیدات نشد آخه كلاس اوليها رو زودتر تعطيل مي كنن و تو هميشه زود ميومدي بيرون ولي ديروز خبري ازت نبود كمي نگران شدم ولي حدس زدم چي شده و فوري به راننده سرويستون خانم زند زنگ زدم و حدسم درست بود آقا رادمان فوري از مدرسه اومده بود بيرون و پريده بود تو سرويس و رفته بود خونه مامان ناجي اينا
منم اومدم اونجا دنبال پسر سر به هواي خودم كه گفت مامان يادم رفته بود كه تو مياي دنبالم
منم گفتم ديگه حواستو جمع كن چون ممكن بود كه مامان ناجي خونه نباشه
اونجا عصرونتو خوردي و مشقاتو نوشتي و ساعت 7 برگشتيم خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی