عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

عسلای مامان

جدايي

1390/12/7 8:37
نویسنده : مامان
397 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مامان آذر از مكه مياد به جهت اينكه وليمه با يك روز فاصله است براي اينكه غيبت تو در مدرسه زياد نشه امروز من خودم از اداره ميرم اونجا استقبال و فردا بعد از مدرسه ميام و ميبرمت و اينطوريه كه براي اولين بار من و پسرم بايد جدا از هم بخوابيم امشب قراره بري خونه مامان ناجي و من و بابا خونه مامان آذر

درسته كه آقا شدي ولي چون اولين باره كه خونمون نمي خوابي نمي دونم چي پيش مياد نگران تكاليفت هم هستم اميدوارم به خير بگذره و خوش باشي

وقتي گفتم قراره 5 روز خونه مامان آذر بمونيم قبول كردي و راضي شدي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

سهیلا مامان درسا جون
8 اسفند 90 14:54
آخه چه جدایی دلگیری ولی بابت چه رویداد خوش یمنی تا باشه از این اتفاقات قشنگ و زیبا خب رادمان عزیزم هم که بزرگ شده و باید کم کم گاهی احساس استقلال کنه براش لازمه رسیدن به خیر مامان آذر مهربون و زیارت قبول انشاالله همیشه به سفرهای زیارتی و گردشهای معنوی راستی مامانی جونم این آقاهه که دایره میزنه و لباس و کلاس قرمز داره عید شما مبارک هم رو آستینش نوشته هر جا میریم باهامون میاد چقدر بامزه است خیلی خوشم اومد از کجا دعوتش کردین اینجا؟ لینکی چیزی داره احیانا؟
بهار
8 اسفند 90 17:00
سلام به رادمان و مامان گلش که همیشه منو شرمنده میکنه و به وبلاگ دخترم سر میزنه عزیزم دیگه پسرت واسه خودش آقا شده بزرگ شده من تا حالا خیلی شده که از ملیکا دور بودم و تنها با باباش مونده و من مسافرت رفتم نگران نباش خیلی دوست دارم با درس و مشق چطوری خوشحال میشم نظراتت رو می خونم هزار تا بوس برای رادمان دوست ملیکا
مينامامان كيهان
10 اسفند 90 13:37
وايييي تجربه خوبي هس..مي دونم كه راد مان جون برا خودش مردي شده و خيلي خوب اين روز ها رو مي گذرونه .....