عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

عسلای مامان

گزارش از روزهاي تعطيل- 1

1391/3/8 8:24
نویسنده : مامان
382 بازدید
اشتراک گذاری

يك روز با من اومدي اداره و چون آريا پسر همكارم هم بود خيلي بهت خوش گذشت و دوست داري هر روز با من بياي اداره ولي چون امكانپذير نيست و من نمي تونم هر روز با خودم بيارمت از دستم ناراحت ميشي

هر روز صبح مي بريمت خونه ماماني و تا اومدن من اونجا مي موني - چون صبحها زياد مي خوابي ديگه خواب ظهر تعطيل شده

تفريح اين روزهات هم شده دوچرخه سواري و تماشاي كارتن كه با وجود پرشين تون تعطيلي نداره و چون نمي توني از تلويزيون اتاق خودت استفاده كني ما نمي تونيم حتي يه برنامه هم تماشا كنيم - از اين بابت ناراحتم كه همش جلوي تلويزيون هستي

روزهاي فرد هم كه همچنان دو ساعتي كلاس كاراته ادامه داره و 5 شنبه كه بابا تو رو به كلاس برد مربيتون خيلي ازت تعريف و تمجيد كرده بود و اينكه خيلي استعداد داري و همه چي رو زود ياد ميگيري كه بابا هم كلي غرور بهش دست داده بود - فقط چون راه طولاني در پيش رو داري هميشه مي ترسم نيمه كاره رها كني و دعا مي كنم اين جوري نشه

راستي قلكت رو كه يه سالي بود برات خريده بوديم و گاهي پول توش مي انداختي ديروز شكستيم چند وقتي بود كه ازم مي خواستي اونو بشكونيم- به عنوان جايزه تموم شدن كلاس اول و اينكه پسر خوب و درس خوني بودي قول خريد اسكيت رو بهت داديم - با خودم گفتم بهتره ياد بگيري از پس اندازت براي خريد چيزهايي كه لازم داري استفاده كني و قرار شد پولهاي قلك رو به بابا بدي تا در خريد اسكيت سهيم باشي البته پول زيادي جمع نشده بود ولي هدف چيز ديگه اي بود كه اميدوارم بهش رسيده باشم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

وحیده مامان پارسا
13 خرداد 91 12:55
آفرین به پسر کاراته باز ...امیدوارم یه روز قهرمانیش رو توی وبلاگش اعلام کنی
استفاده از پولهای قلک هم برای خرید فکر خوبیه هر چند کم باشه..


مرسي عزيزم- منم اميدوارم