عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

عسلای مامان

جشن نيكوكاري و پسر مهربون من

1390/7/9 13:34
نویسنده : مامان
358 بازدید
اشتراک گذاری

اين هفته آقا رادمان ظهريه شايد تعجب كنيد ولي قرار بود مدارس يه شيفت بشه كه متاسفانه نشد.

زنگ زدم كه بهت يادآوري كنم شيرت رو از يخچال برداري و بذاري تو كيفت كه غر زدي كه چرا من ظهري ام و گفتي چرا بابا پول كم گذاشته ( آخه مدرسه يه پاكت به رادمان داده بود كه براي جشن نيكوكاري هر قدر دوست داشتيم پول بذاريم و بفرستيم ) رادمان پول رو نمي شناسه و به باباش مي گفت كه پول زياد بذار و منظورش تعداد پولها بود و ما هم صبح 3000 تومان داخل پاكت گذاشتيم كه از نظر آقا رادمان 2 تا پول بود و كم بود -

عزيز دلم عروسي كه رفته بوديم كلي پنجاه توماني و بيست توماني از پولايي كه سر عروس و دوماد مي ريختن برداشته بودي و تو كشوي كمدت بود و مي گفتي كه خيلي دوسشون داري.

پشت تلفن بهم گفتي اون پولا رو هم گذاشتي تو پاكت تا ببري مدرسه - فدات بشم - منم كلي تشويقت كردمو و گفتم ارزش اون پولا از پولاي بابايي بيشتره و خدا كمك ميكنه و بچه هاي فقير هم دعات مي كنن .

البته خدا كنه تو مدرسه تو ذوقت نزنن و دركت كنن.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)