شهر بازي
پنج شنبه كه از دانشگاه برگشتم آماده شديم و چون از قبل بهت قول داده بوديم برديمت شهربازي سر پوشيده ، زياد جالب نبود ولي ديگه كاري نميشد كرد . سعي كرديم بهت خوش بگذره
از بين بازيها از هاكي خيلي خوشت اومده بود چون دوبار با بابا بازي كردين و صداتون سالونو برداشته بود چون خودتون هم بازيتونو گزارش مي كردين
قرار بود شام رو هم بيرون بخوريم ولي چون هم شبش غذاي بيرون خورده بوديم و هم ظهر تو و بابا غذاي بيرون خورده بودين و تو عزيز دلم هر وقت غذاي حاضري مي خوريم اشتهات كم ميشه و زياد نمي خوري و گرسنه مي موني ، تصميم گرفتيم خودم غذا بپزم كه پسرم گرسنه نمونه و خوب غذا بخوره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی