عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عسلای مامان

گزارش تعطيلات 8- هليا

1391/4/18 8:31
نویسنده : مامان
475 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزم اين روزها خيلي هوا گرمه و باعث شده تا عصري كه آفتاب بره هيچ كاري جز تماشاي كارتن نتوني انجام بدي ديگه نميشه دوچرخه سواري كني اينه كه تا عصري كه من بيام خيلي حوصلت سر ميره و ميگي خسته شدم كه واقعا من موندم چه بكنم با اين خستگي تو سوال

ولي در عوض بعداز ظهرها وقتت پره هر روز كلاس داري تازه بيرون هم ميري و با بچه ها بازي مي كني يا با هم ميريم پارك - تو كلاس زبان هر روز يكي از حروف انگليسي رو ياد مي گيرين و چند صفحه اي مشق دارين كه تا از كلاس مي رسي شروع مي كني به نوشتن اونها هر جلسه تعدادي هم لغت با معني انگليسي اونها يادداشت مي كنين كه بايد تمرين كنيد و ياد بگيرين ولي از تمرين و تكرار خبري نيست .ناراحت

5 شنبه نيمه شعبان بود و تعطيل رسمي رفتيم خونه مامان آذر و سه روزي مونديم 4 شنبه من از اداره رفتم و تو با خاله اينا اومدي مولودي هم رفتيم كه خيلي خوب بود و خوش گذشت مخصوصا قسمت پرتاب شكلات براي شما بچه ها نیشخند

يه خبر جالب اينكه هليا اينا كه يك ساليه رفتند سوئد اومدن ايران كه يه ماهي بمونن و تو كه خاطرات خوبي باهاش داري و زماني كه هنوز نرفته بودند خيلي ميومد خونه ما و با هم بازي مي كردين خيلي خوشحالي و براي ديدنش لحظه شماري مي كني 

ديشب ما تو پارك بوديم و شما طبق معمول داشتي اسكيت مي كردي كه ماماني زنگ زد و خبر داد كه هليا خونه اوناست و منتظر رادمانه از ما خواست كه بريم اونجا وقتي فهميدي خيلي خوشحال شدي و فورا راهي خونه ماماني شديم كلي با هم بازي كردين تازه هليا اصرار داشت كه تو رو ببره خونه مادربزرگش كه شب رو اونجا بخوابي ولي من اجازه ندادم ولي در عوض موندي خونه ماماني كه مجبور نباشيم صبح از خواب ناز بيدارت كنيم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان رهام
18 تیر 91 8:59
پسرمون سرش واقعا شلوغه


بــــــله
مینا مامان کیهان
18 تیر 91 11:23
سلام مامان خوب ..خوبی عزیزم؟ خیلی دلم براتون تنگ شده بود
ای جونم راد مان هم می ره کلاس زبان ؟...چه قدر خوب ...نمی دونم چرا اینا این قدر تند تند یاد می گیرن ؟ولی مامانی می ترسم خسته بشه و وسط راه ول کنه ....کیهان هم دیگه این روزا هر جا می ره اسکیت سواری می کنه ..چه قدر شبیه هم بزرگ می شن .خو بی وبلاگ هم اینه که با خانواده های دیگه و مامان های دیگه می تونی در مورد خیلی تجر به ها و چیز ها صحبت کنی

ممنون عزيزم من وبلاگ شما رو تو اداره نمي تونم باز كنم باتوجه به اينكه تو خونه وقت آنچناني ندارم پاي كامپيوتر نميشينم ولي به خاطر وبلاگ شما هرزگاهي اينكارو انجام ميدم
منم خيلي خوشحالم كه در اينجا با دوستان گلي مثل شما آشنا شدم كه مي تونم از تجربياتشون استفاده كنم ببخشيد كه آخر پيامتو حذف كردم گفتم شايد خودتم اينجوري راحتتر باشي
من در اون مورد چيزي نمي دونم ولي بهتره از مدير وبلاگ راهنمايي بخواهي شايد بتونه كمكت كنه تا مشكلت حل بشه

نگين
19 تیر 91 14:24
سلام ممنونم از حضور و اظهار لطفتون . هر پستي كه مد نظرتون بود بفرمائيد تا براتون تلگرافش كنم بعد ميتونيد اون رو در wordكپي و ازش پرينت بگيريد . آرزوي بهترينها براي شما و خانواده ي محترمتون
وحیده مامان پارسا
22 تیر 91 11:36
پر کردن اوقات فراغت بچه ها هم یه پروژه است.پارسا صبح ها یک روز در میان کلاس است.که سرویس داره.روزهایی که خونه است از صبح تا شب پای تلوزیون است.من هم بعد از ظهرها برای اینکه تلوزیون نبینه میبرمش بیرون.خودت میدونی.کارمند باشی کار خونه هم باید انجام بدی.اوقات فراغت بچه ات هم باید پر کنی...


منم برای اینکه رادمانو هر روز ببرم بیرون از استراحت و تماشای فیلم و سریال صرف نظر میکنم چه حالی میکنن مامانای خونه دار
وحیده مامان پارسا
22 تیر 91 11:37
گاهی فکر میکنم اگه دو تا بچه بودند وقتشون با هم پر میشد


من و بابای رادمان هم به این نتیجه رسیدیم
ماماشهین نیاز خاتون
26 تیر 91 3:49
باسلام .خدا رادمان عزیز رو برات نگهداره ..من مادر بزرگ امیر طاها هستم .رادمان روببوسین.....


ممنون ماماني مهربون