عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

عسلای مامان

تعطيلي

1390/10/13 9:45
نویسنده : مامان
527 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز من امتحان داشتم و مرخصی گرفته بودم و شما هم به خاطر جلسه معلما تعطیل بودین

قرار شد تو طبق معمول صبح با بابا بری خونه مامان ناجی و منم ظهر بعد از امتحان بیام اونجا دنبالت

یه ساک برداشتی و ماشین و سی دی گذاشتی توش تا اونجا بازی کنی

ظهر اومدم و با هم برگشتیم خونه

اونقدر خوابم ميومد و خسته بودم كه خوابيدم ولي تو نخوابيدي و گفتي بازي ميكنم بهت سپردم اگه كسي زنگ زد بيدارم نكن خودتم سر و صدا نكن تا من بخوابم

فدات بشم كه بي سر و صدا پي اس پي بازي كردي و وقتي بابا زنگ زده بود بيدارم نكرده بودي و اصلا من متوجه نشده بودم

نمی دونم چت شده بود دیشب سه بار  تو خونه خوردی زمین و هر بار من کلی ترسیدم آخه بد جوری می خوردی زمین ولی دفعه آخری از همه بدتر بود که خدا رو شکر تو چیزیت نشد ولی شیشه میز تلویزیون اومد پايين

بابا گفت برات اسپند دود كنم و منم دود كردم

بعدش كلي خنديديم و بهت گفتيم رادمان با خودش درگيره ( البته براي اينكه حال و هوات عوض بشه چون گريه كردي نه از درد بلكه از ترس )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سهیلا مامان درسا جون
13 دی 90 12:57
آخه عزیز دلم مواظب خودت باش پسر به این قشنگی اوننم کلاس اولی که نباید گریه کنه قربون تو پسر قوی و باهوش برم من راستی مامان جونی از درس و مشق درسا جونم نوشتما بیا ببین درسای رادمان گلم زیادتره یا درسا جونم ؟
گيلدا مامي نفش
15 دی 90 12:47
رادمان عزيزم مراقب خودت باش گلم . آفرين گل پسري مي ذاره مامانش با آرامش استراحت كنه.
مينا مامي كيهان
18 دی 90 12:32
من نمي دونم چرا با اين خوابيدن مشكل دارن كيهان ما هم ظهر نمي خوابه ....ماماني خوب كردي برا پسرمون اسپند دود كردي ....فداي درك و معرفتش بشم من ...