عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عسلای مامان

سه روز خوب براي رادمان

1391/1/26 8:56
نویسنده : مامان
365 بازدید
اشتراک گذاری

4شنبه كه رسيديم خونه شروع كرديم تند و تند تكاليف رو انجام دادن چون شبهاي قبل كه مي رفتيم پارك محله وقتي مي ديدي كه خانواده ها با زيرانداز و وسايل شام اومدن كلي غصه مي خوردي كه چرا ما شام نمياريم منم قول داده بودم كه 4شنبه كه فرداش تعطيله اين كارو انجام مي ديم

تو تكاليفتو انجام مي دادي و منم شام درست كردم و چاي و ميوه و تخمه هم برداشتيم و به بابا هم اطلاع داديم كه بياد اونجا

يه خانواده نزديك ما بودند كه پسر كلاس چهارمي داشتن كه اومد و با شما توپ بازي كرد

بعد از شام هم با بابا توپ بازي كردي و حسابي خوش گذروندي

5شنبه من كلاس داشتم و عصري اومدم مامان آذر هم اومد و از وقتي از راه رسيد گفتي بازم شامو ببريم تو پارك بخوريم من كه راضي نبودم ولي مامان آذر قبول كرد ولي ديگه مفصل نرفتيم و فقط سالاد اولويه اي كه مامان آذر آورده بود رو برديم و به عنوان عصرونه خورديم و با هم توپ بازي كرديم و زودي برگشتيم چون هوا بد شد

جمعه هم كه خاله مينا اينا اومدن و با محدثه هي بالا و پايين مي كردين كمي تو خونه و كمي تو حياط بازي كردين و خوش ميگذروندين تا شب كه رفتن

مطمئنم تعطيلات خوبي برات بوده و خوشحالم، البته كمي سرماخوردگي هم داري كه از اين بابت ناراحتم و خودم هم سرماخوردگي دارم

حالا خسته و كوفته اومدم اداره و از بي خوابي چشمام باز نميشه ببينم مي تونم ظهر مرخصي بگيرم و برم خونه كمي بخوابم بعد بيام دنبالت چون ظهري هستي و خودم بايد بيام دنبالت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان رهام
28 فروردین 91 8:05
ماشاا... چه پسر ماهي داري راستي شما رو لينك كردم
مينا مامان كيهان
29 فروردین 91 12:35
ماماني كيهان هم خيلي دوس داره ما بريم شام رو تو پارك بخوريم ماهم متاسفانه اين كار رو نمي كنيم ...ولي ما شاالله راد مان جون خيلي خوب ارتباط بر قرار مي كنه ...