عسلعسل، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عسلای مامان

شروع سال جدید و خاطرات

1391/1/20 9:18
نویسنده : مامان
439 بازدید
اشتراک گذاری

صبح یک ساعت قبل از سال تحویل از خواب بیدار شدیم قبل از اینکه تو را هم صدا کنیم خودت از خواب بیدار شدی و کلی خوشحال بودی روز عیده هفت سینی که از روز قبل چیده بودیم کامل کردیم و شیرینی و شکلات روی میز گذاشتیم که بعد از لحظه سال تحویل دهنمونو شیرین کنیم در لحظات پایانی سال 90 همگی مشغول دعا کردن شدیم اول از همه شکر خدا که سال 90 سال خوبی بود و به خوبی و خوشی به پایان رسید و بعد هم آرزوهامون و خواسته هامونو در سال جدید از خدای مهربون خواستار شدیم

اولین جایی که برای عید دیدنی رفتیم خونه مامان جمیله بود همگی اونجا جمع بودیم عمو حمیداینا شب قبل از تبریز اومده بودند و وجود مانی و مازیار (دوقلوهای کلاس اولی ) روز اول عید رو برای تو خیلی خیلی شیرین تر کرد

خونه مامان ناجی و باباجون هم رفتیم و تا بعدازظهر اونجا بودیم و بعد رفتیم خونه مامان آذر و دو روز اونجا موندیم و خونه دایی و خاله و خاله مینا و احمد دایی هم رفتیم

بعد که برگشتیم خونه دیگه شما تو خونه بند نمی شدی و به خاط مانی و مازیار همش دوست داشتی خونه مامان ناجی بری و برای همین هم امسال کل تعطیلاتو اگه هم جایی می رفتیم خلاصه باید چندساعتی هم خونه مامانی می رفتیم و خونه اونها پر از مهمون بود چون خاله زهرا هم از شیراز اومد و پارسا و آراد هم به جمع بچه ها اضافه شدند

مامانی اینا به خاطر مهموناشون از سفر به همراه ما منصرف شدند و من و بابا هم ته دلمون راضی نبودیم تنها به مسافرت بریم ولی به خاطر تو گل پسر که خیلی وقت بود هوای شمال به سرت زده بود تصمیم گرفتیم بریم که تو خودت اعلام کردی که دوست نداری تنهایی بری شمال و بودن در کنار مانی و مازیار و بقیه رو ترجیح دادی و این جوری بود که گرگان کنسل شد

تولدت خونه مامان عادله برگزار شد که به گفته خودت بهترین تولد بود و از اول تا آخر خودت می رقصیدی

توی این تقریبا 20 روزی که تعطیل بودی 10 صفحه مشق نوشتی و البته به اصرار من و خیلی به سختی

روز آخر یعنی روز سیزده به در به باغ علی دایی اینا رفتیم و خانوادگی اونجا بودیم و 15 خانواده اونجا جمع شدیم خیلی روز خوبی رو گذروندیم و آخر این روز با خوردن آش و بعد هم رقص به پایان رسید و چقدر سخت بود فکر سرکار رفتن برای ما و مدرسه رفتن برای تو   حیف که تعطیلات تمام شد.

عکسها رو تو ادامه مطالب ببینید .........

جمعه 18/1/91

  رادمان و هفت سين 91

 

هفت سين 91

تولد91تولد91تولد91تولد91تولد91تولد91

تولد91

تولد91

 

تولد91

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سيزده91

 

سيزده91

 

سيزده91

 

سيزده91

سيزده91

سيزده91

سيزده91

سيزده91

سيزده91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مينامامان كيهان
20 فروردین 91 13:18
سلام مامان راد مان عزيز ...سال نو مبارك واااااي راستش پست تون رو كه مي خوندم همش فكر مي كردم كه كاش مامان راد مان جون عكس هم مي ذاشتن كه راد مان رو ببينيم ورسيدم كه به ادامه مطلب و عكس ها رو ديد م كلي خوشحال شدو وگل از گلم شكفت خيلي خيلي مباركه تولد راد مان عزيز ...ارزوي بهترين ها رو براش مبي كنم الهي كه زير سايه مادرو پدر خوبي مثل شما بزرگ بشه و ما هم شاهد موفقيتهاش باشيم ..... ماماني من سه تا مامان رو قاطي كردم مامان جميله مامان ناجي و مامان اذر جريان چيه ؟ خوش به حال راد مان كه عيد براش هميشه تولو بازي با پسر عمو ها رو به ياد مياره ..
وحیده مامان پارسا
22 فروردین 91 11:27
به به چه تعطیلات خوبی.از همه مهمتر تولد آقا رادمان گل.امیدوارم بقیه سال هم به خوبی روزهای شروع سالتون باشه...راستی برای من هم سوال مامان کیهان پیش اومد.تازه مامان عادله هم بود


عزيزم ممنون
پس اين مطلب خيلي سئوال برانگيز بوده
خدا سايه بزرگترا رو رو سر ما حفظ كنه كه ما هر چه داريم از بزرگتراست و احترام زيادي براشون قائليم و اميدوارم بچه هاي ما هم همين حس رو نسبت به ما داشته باشن
مامان پرهام
24 فروردین 91 11:09
هزار ماشالا به آقا رادمان عزیز. الهی که همیشه شاد و سلامت باشین و در کنار هم از زندگی زیبا لذت ببرین. ببوس روی ماهشو