اين چند روز
خدا رو شکر اردو (باغ وحش ارم)بهت خیلی خوش گذشته بود و از حیوونا و کارهایی که انجام داده بودین با هیجان تعریف می کردی و من از حرفات فهميدم كه لذت اتوبوس سواري تا باغ وحش كمتر از لذت خود باغ وحش نبوده و ياد قديما مي افتم كه خودم هم همينجوري بودم و از مسير اردو خيلي خوشم مي اومد
سه روز تعطیلی بود که به مهمون بازی گذشت یک روز ما مهمون داشتیم(خاله اينا اومدن خونمون) و روزای دیگه به مهمونی رفتیم شبها هم طبق معمول هر سال چون هوا خوب شده و دیگه سرد نیست پارك جلوي خونه ماماني اينا شده پاتوق افراد فاميل و هر شب دور هم جمع مي شن ولي ما فقط شبهاي تعطيلي مي ريم و به اونها ملحق مي شيم و اين چند شبه هم رفتيم و تو هم حسابي بازي و شيطوني كردي
وقتي پارك مي ريم شروع مي كني به كفش دوزك جمع كردن و بي نواها رو تو يه ظرف در بسته نگه مي داري و منم وقتي خوابي يا نيستي اونها رو آزاد مي كنم بهت تذكر هم دادم كه ديگه اين كارو انجام ندي
با ياد گرفتن حرف "ظ" ديگه تمام حروف رو ياد گرفتين خدا رو شكر تو خوندن و نوشتن مشكل چنداني نداري