گزارش تعطيلات- 7
دوشنبه تا چهارشنبه مونديم خونه مامان آذر و تو اين سه روز هر شب پارك و پيست اسكيت و يه شب هم شام رو برديم پارك و خيلي به شما بچه ها خوش گذشت و برگشتني خاله مينا اينا رو هم با خودمون آورديم خونمون چون خونشون خالي شده و به زودي ميان و با ما هم محلي ميشن
تو و محدثه اصلا دلتون نمي خواست شب رو بخوابيد اونقدر بازي و شيطنت كردين كه محيا هم قاطي شما شده بود و تا 4 صبح بيدار مونديم و 5 شنبه هم با صداي گريه محيا خانم از 8 صبح بيدار شديم و شما دوباره مشغول بازي شدين
بعداز ظهر تو رفتي باشگاه و خاله اينا هم رفتن خونشون
بعد از باشگاه رفتيم خونه ماماني تو فضاي سبز نشستيم و شما بچه ها بازي كردين و تا آخر شب اونجا بوديم موقع برگشتن به قدري خسته بودي كه تو ماشين خوابت برد
جمعه تولد بابا بود و كيك خريديم و رفتيم خونه ماماني و شب كيكو بريديم و خورديم.
درضمن اولين جلسه كلاس انگليسي كه چهارشنبه بود نرفتي و از امروز قراره روزهاي زوج بري كلاس