شروع سال جدید و خاطرات
صبح یک ساعت قبل از سال تحویل از خواب بیدار شدیم قبل از اینکه تو را هم صدا کنیم خودت از خواب بیدار شدی و کلی خوشحال بودی روز عیده هفت سینی که از روز قبل چیده بودیم کامل کردیم و شیرینی و شکلات روی میز گذاشتیم که بعد از لحظه سال تحویل دهنمونو شیرین کنیم در لحظات پایانی سال 90 همگی مشغول دعا کردن شدیم اول از همه شکر خدا که سال 90 سال خوبی بود و به خوبی و خوشی به پایان رسید و بعد هم آرزوهامون و خواسته هامونو در سال جدید از خدای مهربون خواستار شدیم اولین جایی که برای عید دیدنی رفتیم خونه مامان جمیله بود همگی اونجا جمع بودیم عمو حمیداینا شب قبل از تبریز اومده بودند و وجود مانی و مازیار (دوقلوهای کلاس اولی ) روز اول عید رو برای تو خیلی خ...
نویسنده :
مامان
9:18